خدایا، تو میدانی که چه می کشیم ، پنداری که چون شمع ذوب می شویم ، آب می شویم ...
ما ازمردن نمی هراسیم ، اما میترسیم بعد ازما ایمان را سر ببرند و اگر نسوزیم هم که روشنائی می رود و جای خود را دوباره به شب می سپارد ، پس چه باید کرد؟
از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم و از دیگر سو باید شهید شویم تا آینده بماند هم باید امروز شهید شویم تا فردا بماند وهم باید بمانیم تا فردا شهید نشود ، عجب دردی ...
چه می شد امروز شهید می شدیم و فردا زنده می شدیم تا دوباره شهید شویم ...
بخشی از وصیت نامه شهید مهدی رجب بیگی
3 امتیاز + /
0 امتیاز - 1394/02/20 - 10:48 در
حسینیه
Mostafa
1394/02/20 - 11:04اون انار چی میگه؟؟؟
میخواد حرص مصطفی رو در بیاره
1394/02/20 - 12:46اون دونه هاش که زمین ریخته رو بگوووو
1394/02/20 - 12:51وای وای وای
آقا تو پست مذهبی هم ول کن نیستین ))
1394/03/18 - 14:30خخخخخ
1394/03/18 - 14:55ما ب یاد توییم اشکال داره؟؟؟
تو زمینه انار آره
1394/03/18 - 15:12محمد پس دیگه من همش انار میذارم خود مصطفی بطور معکوس گفت بذارید
1394/03/18 - 15:42از دست تو
1394/03/18 - 16:20ناراحت نباش داش
1394/03/18 - 16:24